html>
منو خدا دو نفریم :)
|
وختی ی جوری مینویسم ک فقط خودم میفهم میخوام برم ...
رسیدم ب اینکه هر چیزی تاریخ مصرفی داره ...
سلامتی رفیقی ک پشیمونم کرد ...
مرسی از تلنگرت ...
تو این چند سال با چند نفر دعوا ی اساسی کردم
اولیش یه مرد
دومیش یه دختر
سومیش هم دوست مشترک اینا
خخخخخخخخخخخخخخ
اوووووووووو پسر چه خطری از بیخ گوشم رد شدا
خُوب شد پاس دادمش ....ذاتش خراب بود ...دارم نگا میکنم چطور خودشو بگا میدعه...
تو تفی هستی ک خودم تفت کردم ...حالا هرکی میخواد لیست بزنه ...نوش جونش ..
فلسفه تهدید میدونی چیه؟حقارت ...افرین حالا ادامه بده ..
حس کسی برام مهم نی ...حالا بخواد تنفر باشه یا هر چیز دیگ ای
مخلوط ...
+666
قرار نیست هر چی راجع ب ادم شدن و عوض شدنه راجع ب تو باشه
ادمی نیستم ک بخوام بلوف بزارم دهن دیگرون ...
برای پستام مخاطب نمیزارم چون اینجوری دوست دارم ...
ن ک بترسم نتونم مستقیم حرفمو جلوشون بزنم هانه اتفاقا خیلیم رکم
ولی ..اینجوری راحترم ..مدلم همینه ..شیک وساده ...
پست شماره ده مخاطبش مریم صدیقیه از مشهده
روشن سازی از این بیشتر؟
ی نسل عین خر کار میکنه پولدار میشه بچش میرینه ب همه چی
ی نسل هم عین خر کار میکنه اون بعدیا اختلاس میکنن بچشون ب باد میده
ی نسل هم کار نمیکنه میلیاردر میشه بچش میرینه ب همش
ایران
اخرش اسفالتی
پ تا میتونی خار مسافرارو بگا
زنی در استفراغ خویش غرق و خفه میشد...
چون آن قدر ضعیف بود ک نمیتوانست سرش را برگرداند...
مثه چایی خشک نباش بریزنت تو قوری نهایت استفاده رو ببرن و له ک شدی بریزنت دور
مثه نبتون باش بکن تو ، بکش بیرون
هیچ چیز در زندگی ترسیدنی نیست
،فقط فهمیدنیست ،
دیگه وقتشه که بیشتر بفهمیم ،
بلکه کمتر بترسیم
ادامه مطلب رو هر کی میره یه نظری بده حالا
چ خاموش چ روشن
بیشتر اونایی ک منو تو واقعیت میشناسن میتونن ج بدن
+الهه ورپریده مخاطب این پستم تویی ها ..
خدای من؛ خطاهایم؛
خطاهایم لباس پستی و ذلّت تنم کرده؛
خواستم و نشد ...
آرزوهایم را ، امیدهایم را یکی یکی به آتش می کشم.
تا اندکی گرم شوم...!
چه طعم تلخ و زننده ای دارد این جراحت های افکارم
پسرجون!
دختر وَرَق نیست بُرِش بزنی !
سوزن پرگار نیست دورِش بزنی !
نوکرت نیست سرش غـُر بزنی !
عابر بانکِت نیست واسَش هِی کنتور بزنی!
دختر جُونه ، میخوایش باس خواهش کنی !
آزاده ، نمیتونی رامِش کنی !
حَرفِش حَرفه ، نباس امتحانِش کنی !
اگه ناراحته سعی نکن ، تو نمیتونی آرومِش کنی !
دَر ِقلبش که روت بسته شد ، عمرا بتونی بازش کنی !
بیخودیَم زور نزن ، نمیتونی با عجیجمات خوابش کنی !
میگלּ هر وقت בلت واسه اونیڪه בوسش בارے تنگ شב ،
نگاش ڪלּ !
اگه پیشت نبوב صבاش ڪלּ !
اگه نشنیב בعاش ڪלּ !
دست تو دست سردم بذار
پشت به دنیا هر شب بخواب
رو پدالت اونقد بگاز
و بعد بگو دنیا با من بساز
حسودارو بزار لَه لَه بزنن
تش تجربه رو باس از من بخرن
یاد گرفتم آدم نباشم
خیلی غیر باور نباشم
با خنده ها خندیدم
با لرزه ها لرزیدم
ضربه هاتو حس کردم
باز پشت به پشتت جنگیدم
فرقی نداره کی میاد و کی میره
قهر خدا داره این جماعتو می گیره
مردی نی به اون تار موی سیبیلت
قفلی رو دری که نداری حتی کیلیدش
ولشون کن دور شو ازشون
مردمم می کنن بیشتر گمت
هر روز میشم پیروز تر با خاطراتی که دیروز رفت
دوستایی که می گفتن پا به پاتیم تا سی روز قبل
امروز دیگه خوبتو نمی خوان
وقتی جنگ شه جونتو نمی پان
SADEGH
لامصب قفل کردم روش
مردم به دو دسته تقسیم میشن ...
من و بقیه.
و این تنها قانونیه که برای تمام مردم جهان صدق می کنه.
درد بـعضـی از آدمـا رو نمـیشه دیـد
نـه که نـشه شـایـدرو نمیـکنن
بـه جایـی مـیرسـن کـه بـه یـه چـیزی پنـاه میـبرن
بـعضـیا بـه کـار
بـعضـیا به ساخـتن
بـعضـیا کشـیدن
بـعضـیا نوشـتن
وبـعضـیاهم خونـدن
همـینـا هـستـن که وقـتی حالشـونو مـیـپرسـی
لـبخـند میزنـند :
مـن که خـوبه خـوبم شـما چطوریـد ؟؟
رازی بود پشت لبخند ها و چمشک هایت ،
در آخرین عکس های دو نفره مان ،که امروز فاش شد ،
وقتی که دستانت را به دست زن عکاس گره زده بودی...
کیو دیدین رو پیکان 48 چادر بکشه؟
از محدودیت متنفرم ...
چون ازش خیلی ....خوردم
محدودیت فکری ...تعصب های ابکی
محدودیت جنسی ...تبیض های چُسکی
محدویت روانی ...هدر رفتن عمرای پُخکی
محدودیت مالی ...حسرتای تلخکی
محدودیت مکانی ...بگا دادنای تکراری
محدودیت اسم ..محدودیت فامیلی ...اصن محدودیت قیافه ..محدودیت اینده ...محدودیت موفقیت ..
من جا نمیشم تو این محدودیتا ...نفسم می گیره :/
من اگ خدا بودم ی اپشن های توپی درست میکردم واسه ادما ..
(واسه اونا ک لیاقت دارن البته ..)
همیشه سعی کن از عبارت "فوقِ آخرش" قبل از تصمیم گیری هات استفاده کنی
همیشه سعی کن تحمل روبرو شدن با "فوقِ آخرش" هایی رو که میگی، داشته باشی!
مث ِ یه وقتایی که ..
انقدر دآد بزنی که صدآت دو رگـــه بشه !
ی ِ سری حرفا رو انقدر تو گفتنشون دس دس می کنی
ک ِ کار از کار می گذره و ..
میمونن تو دلت !
مِث ِ یه امروز که از صدای شکمت که داد و فریاد میکنه :گشنمه ..!
کلافه شده باشی وهی منتظر صدای زنگ باشی که بری غذا بگیری و
با هزار بدبختی غذا بگیری و با دوستت بری بشینی یه جا که کوفت کنی ..و
از اون جایی که کُل ِ مدرسه میشناسنت همه بریزن دورتون و تو این هاگیر واگیر
یکی با یه حرکت غافلگیرانه غذات ُ بریزه رو زمین ُ تو به روی خودت نیاری ُ
غش غش بخندی ..
"من این لحظه ها را عاشقم البته اگر از آن چیزی که عذابم میدهد فاکتور بگیریم !!"
/کلیک/
با این سیاستآی ِ افزایش ِ جمعیتی که پیش گرفتن
تنهـا چیزی که تو این مملکت ارزون میشه "کــ ـانـ ـدومـه" !
[هر کی بچه بیشتر بیاره میره بهشت]